بهار رسید با همان تبسم همیشگی و دلنشین اش .
او درختان را به ارامی از خواب بیدار کرد درختان شکوفه زدند و ساقه های گلها همزمان غنچه
کم کم شکوفه ها برگ وغنچه ها گل شدند اری یک بار دیگر خدا رحمتش را به زمین ارزانی داشت
اینبار صدای خنده ی کودکان بود که کوش فلک را کر میکرد همه از امدنش خوشحال بودند انها زمستان وپاییز سردی را پشت سر گذاشته بودند ومدت ها بود که انتظار امدنش را داشتند .
بیاییم از پدیده هاعبرت بگیریم و ما هم مانند درختان از خواب زمستانی و طولانیمان برخیزیم و دل هایمان را خانه تکانی اساسی دهیم و کمی از زندگی مادیی که تا به حال غرقش بودیم دور شویم کمی هم در معنویات به روزشویم تامل کنیم وبه خود بنگریم ببینیم در اغاز چه بودیم و حالا چه شدیم؟ از کجا امدیم و به کجا خواهیم رفت ؟
همیشه مسا ئلی اساسی وکلیدی وجود دارند که شاید در نگاه اول بسیار جزئی به نظر ایند اما می توانند زندگی ها را زیر و رو کنند اگر با چشمانی باز به زندگی قدم بگذاریم درصد خطاهایمان خیلی کم تر میشود
مطمئن باشید اگر به دنبال این مسائل برویم هیچگاه به حال خود رها نمیشویم و حتی اگر زندگیمان با سختی های فراوانی رو به رو شود به خاطر ایمانمان هیچگاه از پا نمی افتیم
به امید دیدار مجدد
خدانگهدار
بازدید دیروز: 0
کل بازدید :2167